رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

رامهرمز در نگاهی تازه

گفتاری در مورد تاریخچه رامهرمز و میراث فرهنگی و گردشگری آن

سلام خوش آمدید

 

     در گذشته متل ها، داستان ها و افسانه هایی که همنوا با لالایی های مادرانه در گوش فرزندانشان نواخته می شد، بسیار اهمیت داشت و مورد توجه مردم بود. در آن زمانی که ابزار امروزی برای آگاهی بخشی به فرزندان وجود نداشت، بسته به سن فرزندان، مادران از متل ها، داستان ها و افسانه ها بهره می بردند. گرچه خود امکان تحصیل یا بهتر بگوییم اجازه تحصیل را نداشتند. در مواردی هم که اجازه داشتند در حد خواندن بود و نمی توانستند مشق بنویسند.

به همین دلیل، مادرانی که سواد نوشتن را نداشتند با شنیدن متل ها، داستان ها و افسانه ها آنها را  به ذهن سپرده و با توجه به شرایط سنی فرزندان، از آموخته های ذهنی خود بهره می بردند.

 

                   3 - افسانه « تمتی »

 

 کتاب خوب، "تمتی"ست

نوشته ی: محسن حیدری

تمتی یکی از کهن ترین افسانه های ایران است که در استانهای لرزبان جنوبغرب ایران با چند تلفظ مختلف از جمله؛ تمتی  tamti، متتی mattati، ماتتی maateti، متیته Matite، هتیته hatite، میتان mitaan، هیتان hitan و... بر زبانها جاری است.

در افسانه های بختیاری، "تمتی" نام دختری است که خود و 6 خواهرش (هفت خواهران یا هف دُهدرون) را اسیر دیوی به نام "الازنگی" alaa-zangi می یابد. الازنگی فقط در حالت خواب می تواند آدمیزاد را بخورد. تمتی هر شب بر خواب غلبه می کند و بیدار می ماند. دیو هر شب صدا می زند: "کی وَه خاوِه کی بیار؟" (کی خواب است و کی بیدار؟) و تمتی پاسخ می دهد: "همه بخاون تمتی بیار" (همه خوابند و تمتی بیدار).

سرانجام تمتی و همراهانش با جمع آوری ادوات لازم، سوار بر اسب از قلعه ی دیو می گریزند و با ترفندهای خاص دیو را در رودخانه ی خروشان و کف آلود کارون در بخش کوهستانی شمال خوزستان غرق می سازند.

در این افسانه ایرانی که از کهن ترین افسانه ها است، "تمتی" نماد هشیاری، بیداری و رهایی بخشی خود و دیگران است.

همچنین گفتنی است "تمتی" در لغت (به گفته ی دکتر عبدالمجید ارفعی) به معنی "صلح و مهربانی" است و نیز نام یک ایزدبانو در ایلام باستان (در جنوبغرب ایران پیش از برآمدن هخامنشیان) بوده است که نام ایلام برگرفته از نام این ایزدبانو است زیرا ایلام یا "هلامتو" تلفظ آشوری نام "هلتمتی" hal-tamti" (هل به معنی خاک و تمتی به معنی همان ایزدبانوی صلح، مهربانی، هشیاری، بیداری و رهایی) است که مردم بومی ایلام کشور خود را به عنوان "هلتمتی" می نامیدند.

امروزه در قرن بیست و یکم نیز افسانه ی "تمتی"، به زیبایی در نامگذاری یک موسسه انتشاراتی ایرانی (نشر تمتی) کاربرد یافته است. "تمتی" نماد بیداری و رهایی است. و کتاب خوب نیز ما را هشیار می کند و به بیداری می خواند و راه رهایی را به ما می نمایاند.

ما انسانها همه اسیر الازنگی (دیو جهل و پیشداوری و شناختهای نادرست خود و نیز رنج کلیشه های تحمیلی دیگران و تنگناهای ناگزیر تمدن بشری) هستیم. کتاب خوب، "تمتی"ست.

       پاینده ایران

زنده باد تمتی

      @tamti"

 

2- داستان ننه سرما

 

🌧🌧🌧
کمتر کسی از ما داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیکه رو برای بچه‌ها و نوه هایش تعریف می‌کنه.
🌧🌧🌧
تا قبل از سال ۱۳۵۷ این داستان ها در کتاب فارسی دوران ابتدایی وجود داشت.
🌧🌧🌧
متن زیر را بخوانید و تعریف کنید ، تا نسل امروز هم اینا رو یاد بگیرند.

حیف است بچه های ما اینها را نشنوند و این قصه ها از صفحه روزگار محو شوند
🌧🌧🌧
چله‌ی بزرگ ...
 چله‌ی کوچک ...
چارچار ...
سده ...
اَهمن‌وبهمن ...
سیاه‌بهار ...
 و سرماپیرزن ..
🌧🌧🌧
 زمستان به دو بخش تقسیم میشه :
چله بزرگ(چله کلان )
چله کوچک (چله خرد )
🌧🌧🌧
_ چله بزرگ از
( اول دی ماه  تا دهم بهمن ماه)
 وچهل روز کامل می‌باشد .
🌧🌧🌧
 چله کوچک از(یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه) و 20روز کامل
🌧🌧🌧
👌🏼 وبه همین دلیل چون 20 روز کمتر است ؛چله کوچک نامیده شده است .
🌧🌧🌧
 غروب آخرین روز چله بزرگ ( جشن سده) برگزار می شده
 و مردم دور هم جمع می شدند و از این جشن لذت می بردند و در نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی بدور آتش، سده را جشن می گرفتند.
🌧🌧🌧
 این دو برادر
 ( چله بزرگ وچله کوچک )
در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن 8 روز را ( چار چار)
می نامند،
 👌🏼به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک« چار چار» می گویند.
🌧🌧🌧
پس از چار چار نوبت به
« اهمن و بهمن» پسران پیرزن
 (ننه سرما ) می رسد که خودی  نشان دهند.
🌧🌧🌧
 10 روز اول اسفند را (اهمن )
10روز دوم اسفند را ( بهمن)
 می گویند
🌧🌧🌧
و این 20 روز ممکن است
آنقدر بارندگی باشد که این دوبرادر به دو چله طعنه بزنند .
🌧🌧🌧
👇با توجه به شعری که قدیمی های نازنین می خواندند::
(اهمن وبهمن ،
آرد کن صدمن ،
روغن بیار ده من ،
هیزم بکن خرمن،
 عهده همه بامن )
🌧🌧🌧
تا اینجا 20روز از اسفند به نام اهمن  وبهمن نامگذاری شده اند .
🌧🌧🙏
 می ماند 10 روز آخر اسفند ماه که :
5 روز اول( سیاه بهار ) نام گرفته وشعری هم که قدیمی ها میخوانند :
🌧🌧🌧
سیاه بهار شب ببار و روز بکار
از این شعر هم مشخص می شود
در این ایام شبها بارندگی فراوان بوده و روزها کشاورزان مشغول کشت و زراعت بوده اند ،
🌧🌧🌧

5 روز آخر هم (سرما پیرزن کُش) نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی ،گاهی همراه با باد و اکثر اوقات از آسمان تگرگ می بارد ؛
 که قدیمی های دل پاک، براین باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده ومُهره‌های آن به زمین میریزد.

🌧🌧🌧
#محمد#علی#پورشفیعی#


🌧🌧🌧

1 - افسانه کاکا یوسف

افسانه کاکا یوسف مانند دوبیتی های محلی در بیشتر شهرهای ایران  سینه به سینه نقل شده و در هر شهر و دیاری به تناسب فرهنگ و زبان مردم، شکل بومی به خود گرفته است. این افسانه ساخته و پرداخته ذهن مردمی است که عدالت خواهی و یا بی عدالتی ها در جامعه و افزون طلبی فردی زمان خودرا بیان می دارد. گرچه در روایت این افسانه، نقل قول های متفاوتی وجود دارد ولی بیشتر منابع حکایت از آن دارند که در روزگاران گذشته دو برادر بودند که پدرشان ثروت بسیاری داشت. پدر که از دنیا رفت، برادر بزرگ همه مال و ثروت پدر را تصاحب و برادر کوچک خود « یوسف » را از ارث پدری بی نصیب کرد.

یوسف از این کار برادر خود بسیار ناراحت شد، اما کاری از دستش بر نمی آمد و از این بی عدالتی سر به بیابان نهاد و از شهر ودیار خود دور شد بگونه ای که هیچ کس از او خبر نداشت. برادر بزرگ یوسف پس از گذشت زمان از این عمل خود ناراحت و شرمنده گردید، اما شرمندگی دیگر سودی نداشت. غم و درد دوری بر وی غلبه کرد و از پروردگار خود خواست تا اورا به شکل پرنده ای در آورد تا بتواند همه جا پرواز کرده و برادر خودرا بیابد. بر اساس این روایت برادر بزرگ به پرنده ای تبدیل و از این شاخه به آن شاخه در همه جا پرواز نموده و با  آواز آهنگینی برادر خودرا را چنین صدا می زند :

کاکا یوسف  کاکا یوسف ، دو بهر تو یه بهر مو

بهر مو هم وَ سی تو ، اما بیو وَ تی مو

مردم این پرنده را قمری یا فاخته می دانند و کسی آنرا شکار نمی کند و معتقدند که این پرنده غم دیده،  زمانی انسان بوده است.

 

قُمری

     

  • عبدالحمید کلانترهرمزی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طبقه‌بندی موضوعی (فهرست)